- نویسنده, محجوبه نوروزی
- شغل, بیبیسی
فاطمه سروری ۱۸ ساله در کابل از هیچ تلاشی برای ادامه آموزش دریغ نمیکند و میگوید: «برای رسیدن به اهدافم حاضرم از جانم هم بگذرم.»
فاطمه، دانشآموز لیسه عالی زرغونه در کابل پایتخت افغانستان است. او در کلاس/صنف نهم بود که طالبان مکاتب را بروی دختران بالای ۱۲ سال بستند. او که آرزو داشت دکتر شود و در نهاد «دکتران بدون مرز» کار کند، قلبش شکست و به شدت ناراحت شد.
فاطمه میگوید: «روزی که از بسته شدن مکاتب با خبر شدم بسیار ناراحت و ناامید بودم، بغض گلویم را گرفته بود ولی گریه نکردم، با خود گفتم باید یک دختر قوی باشم.»
فاطمه در آن روز دو حالت را تصور میکرد، یکی آنکه به تمام آرزوهایش رسیده و به یکی از بهترین دکتران «بدون مرز» تبدیل شده است و دوم اینکه در شرایط قرار دارد که «حکومت طالبان بر سر دختران آوردهاند و مکاتب را بستهاند و آینده دختران کاملا مبهم و نامعلوم است و آنها در انبوهی از تاریکی، جهل و نادانی قرار دارند».
او حالت دومی را نمیخواست تحمل کند اما چارهای هم نداشت چون مکاتب برای دختران بالای ۱۲ سال همچنان بسته باقی ماندند و به این میاندیشید که چگونه میتواند از این حالت بیرون شود و به آرزوهایش برسد.
Skip مطالب پیشنهادی and continue reading
مطالب پیشنهادی
ستاد عفاف و حجاب؛ نهادهای متولی حجاب در ایران کدامها هستند؟
تلاش حکومت طالبان برای توقف فعالیت تلویزیون تمدن، رسانه مطرح شیعیان افغانستان
مدرسه شبانه مخصوص کودکان کار در پاکستان
۸ مدرسه با ظرفیت ۲۰۰۰ نفر برای یک میلیون کودک ناشنوا در پاکستان
End of مطالب پیشنهادی
فاطمه میگوید: « روزی که مکاتب بسته شد، هم کلاسیهایم همه احساس خیلی بدی داشتند، گریه میکردند و ناامید شده بودند. من هم با دیدن این حالت بسیار ناامید شده بودم، ولی سعی کردم امید و انگیزه را در خود به وجود بیاورم و تلاش کردم آینده خود را حتی در چنین حالتی خودم بسازم.»
اما ایجاد انگیزه و ساختن آینده در وضعیت دشوار حاکم در افغانستان و در زمانی که همه درهای امید به روی دختران بسته شده است، آسان نیست.
آنچه بیشتر از هرچیز دیگر برای فاطمه دردناک بود، قطع ارتباط با دوستان و همکلاسیهایش بود ولی او نخواست زانوی غم به بغل بگیرد و تسلیم شود. او گفت: «با وجود این همه مشکلات از رسیدن به هدفم دست بردار نبودم، شامل مدرسه شدم و آن را هم تمام کردم و بعدا شامل یک مرکز آموزش زبان انگلیسی شدم که متاسفانه حکومت آن را نیز به روی دختران بست.»
فاطمه باز مجبور شد مدتی را در خانه بماند ولی هر بار که این مراکز باز می شدند، او دوباره ثبت نام و از صفر شروع میکرد. او میگوید که در سه سال گذشته نزدیک به ده بار حکومت طالبان آموزشگاها و مراکز فراگیری زبانهای خارجی را به روی دختران بستند. برخی از این آموزشگاهها مجبور شدند فعالیتهای خود را به صورت پنهانی از سر بگیرند.
این امر سبب شد فاطمه نتواند زبان انگلیسی را یاد بگیرد. ولی این دختر جوان و سرکش به همین سادگی از آموزش دست بردار نیست، چون او به این باور است که وقتی «زندگی به تو لیموی ترشی میدهد، باید از آن شربت شیرینی تهیه کرد» و او زمانی که هم مکتب و هم مرکز آموزش زبان بسته بود، از راه آنلاین نقاشی یاد گرفت.
«از کمترین امکانات در دسترس استفاده کنید»
فاطمه میگوید: «من تسلیم نشدم، میخواستم هدفم را دنبال کنم و حاضر هستم از زندگی خود نیز برای رسیدن به هدفم بگذرم. من برای حفظ سلامت روح و روانم نقاشی میکنم، به نظر من نقاشی روح افراد را تسکین میبخشد و من شدیدا علاقمند نقاشی هستم. اکنون حدود ۲۵۰ دختر را از راه واتساپ به صورت رایگان نقاشی آموزش میدهم تا دختران بیکار نمانند، یک چیزی را بیاموزند و سرپای خود ایستاده شوند.»
جالب اینجاست که فاطمه خود نقاشی را فقط یک سالی پیش آموخت و اکنون آنچه را که در این مدت کم فراگرفته است، به دیگر دختران آموزش میدهد. او به دخترانی که هزار روزی پیش از ادامه تحصیل بازماندند، پیام خاصی دارد.
«پیام خاص من به دختران وطنم این است که از کمترین امکاناتی که در دسترس دارید، استفاده کنید. کورسهای زیادی در آنلاین وجود دارد که شما میتوانید آنها را تعقیب کنید و انگلیسی یاد بگیرید و سعی کنید روی اهداف خود متمرکز باشید.»
و پیام فاطمه به کسانی که مانع آموزش دختران میشوند، محکم تر است. او میگوید دختران باید ثابت کنند که شکستناپذیرند، او میافزاید: « ما دختران باید ثابت کنیم که شجاع هستیم تا کسانی که مانع پیشرفت ما میشوند، فکر نکنند که ما ضعیف و ناتوان هستیم و اهداف ما برای ما مهم نیست.»
با آنکه هیچ روزنهای برای باز شدن دانشگاهها و مکاتب به روی دختران در افغانستان در آینده نزدیک وجود ندارد، اما فاطمه میگوید که هیچ چیزی مانع فراگیری علم برای او و سایر دختران نخواهد شد.
فاطمه گفت: «ما دختران مانند دانههایی هستیم که اگر پرورش داده شویم به درختان پربار علم تبدیل خواهیم شد. باید ثابت کنیم که ما آن نخلهایی نیستیم که ریشه کن کردن ما آسان باشد، ما با یکی دوبار لگدمال شدن و با وزش هر بادی از بین نخواهیم رفت. ما از رشد بازنخواهیم ماند و خشک نخواهیم شد.»